زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 2:32 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



تعداد بازدید 3915
نویسنده پیام
neisi آفلاین


ارسال‌ها : 6
عضویت: 7 /3 /1391
محل زندگی: اهواز
سن: 40
شناسه یاهو: alisaki1974@yahoo.com
تشکرها : 9
تشکر شده : 2
آموزش زبان - خواندن

چند دعای انگلیسی زیبا همراه با ترجمه

I asked god to take away my habit

God said no it is not for me to take away,but for you to give it up

از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد.خدا

فرمود:خودت باید آن ها را رها کنی.

I asked god to make my handicapped child whole

God said no, body is only temporary

از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.فرمود: لازم نیست، روحش

سالم است،جسم هم که موقت است.

I asked god to give me happiness

God said: no, i give you blessings

happiness is up to you

گفتم مرا خوشبخت کن.فرمود:نعمت از من،خوشبخت شدن از تو.

I asked god to make my spirit grow

God said no, You must grow on your own but i will prune you to make you fruitful

از او خواستم روحم را رشد دهد.فرمود: نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم

تا بارور شوی.

I asked god for all things that i might enjoy life

God said no, I will give you life, so that you may

enjoy all things

از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.فرمود: برای این کار

من به تو زندگی داده ام

I asked god to help me love others

as much as he loves me

God said: Ahah, finally you have the ide

از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد

من هم دیگران را دوست بدارم.

خدا فرمود: آها بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد.

خدا رو شاکرم ....

..THANKS .............GOD

FOR THE TAXES I PAY‏

BECAUSE IT MEANS I AM EMPLOYED‏.

برای مالیاتی که پرداخت میکنم

چون به این معناست که شغلی دارم.

FOR THE MESS TO CLEAN AFTER A PARTY‏

BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN SURROUNDED BY FRIENDS‏.

برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی

چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

FOR THE CLOTHES THAT FIT A LITTLE TOO SNUG

BECAUSE IT MEANS I HAVE ENOUGH TO EAT‏.

برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن

چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

FOR MY SHADOW THAT WATCHES ME WORK‏

BECAUSE IT MEANS I AM OUT IN THE SUNSHINE‏

برای سایه ای که شاهد کار منه

چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

FOR A LAWN THAT NEEDS MOWING‏,WINDOWS THAT NEED CLEANING‏,

AND GUTTERS THAT NEED FIXING‏

BECAUSE IT MEANS I HAVE A HOME‏

برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که بایدتمیز بشه و ناودانهایی که باید تعمیر بشه

چون یعنی خانه ای برای زنگی کردن دارم.

FOR THE PARKING SPOT‏

I FIND AT THE FAR END OF THE PARKING LOT‏

BECAUSE IT MEANS I AM CAPABLE OF WALKING‏

AND I HAVE BEEN BLESSED WITH TRANSPORTATION‏.

برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم

چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.

FOR MY HUGE HEATING BILL‏

BECAUSE IT MEANS I AM WARM‏.

برای هزینه بالا برای گرمایش

چون یعنی خانه گرمی دارم.

FOR THE PILE OF LAUNDRY AND IRONING‏

BECAUSE IT MEANS I HAVE CLOTHES TO WEAR‏.

برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند

چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

FOR WEARINESS AND ACHING MUSCLES

AT THE END OF THE DAY‏

BECAUSE IT MEANS I HAVE BEEN CAPABLE OF WORKING HARD‏.

برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز

چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

FOR THE ALARM THAT GOES OFF

IN THE EARLY MORNING HOURS‏

BECAUSE IT MEANS I AM ALIVE‏.

برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند

چون یعنی هنوز زنده هستم.

Live well, Laugh often‏, &Love with all of your heart‏!

خوب زندگی کنید! زیاد بخندید!

با تمام قلبتان دوست بدارید!


چهارشنبه 27 دی 1391 - 13:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از neisi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shahryar2005 &
neisi آفلاین



ارسال‌ها : 6
عضویت: 7 /3 /1391
محل زندگی: اهواز
سن: 40
شناسه یاهو: alisaki1974@yahoo.com
تشکرها : 9
تشکر شده : 2
پاسخ : 1 RE INTERVIEW WITH GOD گفتگو با خدا

گفتگو با خدا

I dreamed I had an interview with god.

خواب دیدم .در خواب با خدا گفتگویی داشتم .

God asked

خدا گفت :

So you would like to interview me

پس می خواهی با من گفتگو کنی؟

I said ,If you have the time

گفتم اگر وقت داشته باشید.

God smiled

خدا لبخند زد.

My time is eternity

وقت من ابدی است.

What questions do you have in mind for me

چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟

What surprises you most about human kind

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟

God answered

خدا پاسخ داد:

That they get bored with child hood

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند،

They rush to grow up and then ,

عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد،

long to be children again

حسرت دوران کودکی را می خورند.

That they lose their health to make money

اینکه سلامتشان را صرف به دست آوردن پول می کنند ،

and then

و بعد

lose their money to restore their health

پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.

That by thinking anxiously about the future

اینکه با نگرانی نسبت به آینده

They forget the present ,

، زمان حال را فراموش می کنند.

such that they live in nether the present

آنچنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند ،

And not the future

نه در آینده

That they live as if they will never die

این که چنان زندگی می کنند که گویی ، نخواهند مرد.

and die as if they had never lived

وآنچنان می میرند که گویی هرگز نبوده اند.

God's hand took mine and

خداوند دستهای مرا در دست گرفت

we were silent for a while

و مدتی هر دو ساکت ماندیم.

And then I asked

بعد پرسیدم

As the creator of people

به عنوان خالق انسانها

What are some of life lessons you want them to learn

می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی را یاد بگیرند ؟

God replied , with a smile

خداوند با لبخند پاسخ داد :

To learn they can not make any one love them

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود

کرد

but they can do is let themselves be loved

اما می توان محبوب دیگران شد.

T o learn that it is not good to compare themselves

to others

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند

To learn that a rich person is not one who has the

most

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.

but is one who needs the least

بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

To learn that it takes only a few seconds to open

profound wounds in persons we love

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق، در دل

کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم،

, and it takes many years to heal them

ولی سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.

To learn to forgive by practicing for giveness

با بخشیدن بخشش یاد بگیرند.

T o learn that there are persons who love them

dearly

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.

But simly do not know how to express or show

their feelings

اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند.

T o learn that two people can look at the same

thing

یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند،

and see it differently

اما آن را متفاوت ببینند.

To learn that it is not always enough that they be

forgiven by others

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.

The must forgive themselves

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.

And to learn that I am here

و یاد بگیرند که من اینجا هستم

ALWAYS

همیشه


چهارشنبه 27 دی 1391 - 14:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از neisi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shahryar2005 /
پرش به انجمن :